ایلیاایلیا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

ایلیا و ویانا

نی نی شگفت انگیز من

ببینید پسر کوچولوی مامان چطوری در سن تقریبا ٨ ماهگی سازدهنی و ضرب را با هم میزنه باباش هم که اینکاره است متعجب مانده بود چه برسه به ما.................... ...
27 تير 1390

ولادت حضرت قائم امام زمان(عج)

فردا نیمه شعبان ولادت امام زمان (عج) است ایلیا جان این عید برشما و خواهرت و همه کوچولوهای ناز مبارک باد پسر کوچولوی مامان جدیدآ یاد گرفته در گوشی صحبت کنه وقتی بهش میگی گوشت را بیار یه چیزی بگم به یه حالت قشنگی گوشش را می آره و هر چی در گوشش میگی همون را میره انجام میده ایلیا خان معمولا مامانش را زیاد گاز می گیره همچنین یه وقتهایی خواهرش را هم گاز می گیره بعد هم که میفهمه کار بدی کرده دست خودش را گاز می گیره  قر کردن هم یاد گرفته وقتی ناراحت میشه سرش را میذاره زمین و مثلا قر کرده عاشق تاپ تاپ خمیر بازی کردن است و همچنین دوست داره به همراه بابا و داییش بنشینه و پلی استیشن بازی کنه    ...
25 تير 1390

ولادت حضرت امام حسین و حضرت ابوالفضل العباس (ع)

ایلیا جان دیروز روز ولادت حضرت امام حسین(ع) بود عزیزم ما به نیت آقا امام حسین اسمی که در گوش شما صدا کردیم حسین است امیدوارم خود امام حسین نگهدار دوقلوهای من باشد امروز هم ولادت حضرت ابوالفضل العباس است امیدوارم همانطوری که این دو عزیز شماها را به ما دادند  خودشان هم به شماها سلامتی و عمر با عزت همراه با موفقیت دهند عیدتان مبارک  ...
15 تير 1390

اولین خاطره حاملگی

ایلیای مامان وقتی من متوجه شدم دوقلو باردار هستم خیلی خوشحال شدم در سونوگرافی دوم جنسیت شماها معلوم میشد که من و بابا و مامانی رفتیم برای سونوگرافی بیمارستان مهر من آن موقع شماها را تقریبا سه ماهه باردار بودم بعد از آنهمه انتظار نوبت ما شد بریم داخل پیش خانم دکتر الماسیان(خواهر خانم دکتر اقصی بود) دل تو دلمان نبود وقتی خانم دکتر شروع کرد گفت اولیش پسره نمی دونید ما چقدر ذوق کردیم و گریه می کردیم مامانی همش اشک می ریخت و دعا میکرد و بابا وحید در حالی که فیلمبرداری می کرد ذوقش را هم نشان می داد و می گفت دومی هم خدا کنه دختر باشه خودم هم دل تو دلم نبود که دومی دختر باشه ولی باز هم می گفتم هرچی هست سالم باشه همان موقع خا...
7 تير 1390

استخر رفتن ایلیا

ایلیا و ویانا برای اولین بار استخر را تجربه کردند ایلیا جان دیروز ما به اصرار خاله مونا که می گفت همه با هم استخر بریم شما دوقلوها را هم بردیم یعنی من و خاله مونا و خاله زهرا و دخترش و دوقلوهای مامان به استخر پارک آبی اکباتان رفتیم و قیافی شما و خواهرت با اون مایوها و جلیغه های شنای خوشگلتون که مامانی سر سیسمونی براتون گرفته بود دیدن داشت خیلی بهتون می اومد فقط چون نمی گذاشتن عکس بگیریم نمیشه قیافه های خوشگلتون را نشون بدم پسر و دختر تقریبآ یکسال و پنج ماهه من برای اولین بار استخر رفتند و چقدر خوشحال شدند ایلیا همش دوست داشتی بری تو آب شنا کنی ولی وقتی من میبردمت تو آب چون آب خیلی سرد ب...
5 تير 1390

تشکر از بابا

باباجونم من و ویانا و مامی هم از شما متشکریم دوست داریم یک عالمهههههههههههههههه ...
29 خرداد 1390

شش ماهگی ایلیا

ایلیا برای اولین بار در شش ماهگی شروع به خوردن غذا کرد در همین سن بود که کاملا خودش می نشست با فرنی و آب ماهیچه و مرغ غذاهاش شروع شد کم کم سوپ و حلیم و پلو و ماکارونی و ....  به غذاهاش اضافه شد البته بی نمک و بدون ادویه و تا آنجایی که امکان داشت کم شیرین  ولی با کره و روغن زیتون همه این غذا ها رو مامانی فرشته خیلی خوشمزه برای ایلیا درست می کرد چون همیشه کمک مامان ملیکا بود در واقع زحمت اصلی به دوش مامانی فرشته بود بین 5 ماهگی و 6 ماهگی بود که برای اولین بار ایلیا دندانش در آمد                         روزهای اولی که ایلیا شرو...
28 ارديبهشت 1390
1